راهکارهایی برای از بین بردن ترس کودکان
مامان من ميترسم!
هر سني ترسهاي خاص خودش را دارد. معمولا بزرگترها از ترسهاي كودكان سر درنميآورند و نگرانيها و ترسهاي آنها به نظرشان عجيب و گاهي هم مسخره ميآيند. در اين مورد ميتوان گفت كه حتما اين دسته از پدر و مادرها دوران بچگي خود را فراموش كردهاند: ترسهاي شبانه از گرگ گنده بدجنس، يا از بچهدزدهاي زشت و ترسناك و...
راهکارهایی برای از بین بردن ترس کودکان
مامان من ميترسم!
هر سني ترسهاي خاص خودش را دارد. معمولا بزرگترها از ترسهاي كودكان سر درنميآورند و نگرانيها و ترسهاي آنها به نظرشان عجيب و گاهي هم مسخره ميآيند. در اين مورد ميتوان گفت كه حتما اين دسته از پدر و مادرها دوران بچگي خود را فراموش كردهاند: ترسهاي شبانه از گرگ گنده بدجنس، يا از بچهدزدهاي زشت و ترسناك و...
آن باكوس، متخصص روانشناسي كودكان، در مورد ترسهاي كودكان و راههاي چاره آن توضيح ميدهد:
قبل از يك سالگي
از 0تا 3 ماهگي:
* صداهاي ناگهاني موجب ترس نوزادان ميشوند!
بايد دانست كه حسهاي انسان از بدو تولد فعال هستند. ترس از صداهاي ناگهاني و يا ترس از افتادن كه مربوط به سيستم شنوايي و تعادلي ميشوند مخصوص اين سن است.
چه كار بايد كرد؟
تا آنجا كه ميشود او را با منبع صدا آشنا كنيد و تا حد معقول، خانه را از وضعيت سكوت مطلق خارج نماييد. وقتي كه او را بغل ميكنيد، سر و پايين كمرش را محكم بگيريد تا احساس ترس از افتادن نداشته باشد.
از 3 ماهگي تا 1 سالگي:
* او هيچ جا بدون پدر و مادرش نميماند!
در اين سن، كودك از جدا شدن از پدر و مادرش بهشدت واهمه دارد. اين ويژگي در همه كودكان، با هر فرهنگ و مليتي، وجود دارد. در حدود 3 سالگي از شدت اين ترس كاسته ميشود، ولي ممكن است كه در بعضي موارد مثل ورود به كلاسهاي مختلف و يا موقع حركت براي اولين اردوي تابستاني دوباره بروز كند.
چه كار بايد كرد؟
كمك و آموزش به كودكان براي غلبه بر ترس جدا شدن از والدين، احتياج به زماني طولاني دارد، تقريبا از بدو تولد تا پايان دوره نوجواني. به اين ترتيب او آموزش ميبيند تا مستقل بار بيايد. اين وظيفه بر عهده والدين است كه طي اين سالها، فرزند خود را مطمئن و مستقل بار بياورند.
در سنين پايين، ميتوان با چنين جملاتي به كودك آرامش و اطمينان داد:
"هر وقت تو را جايي بگذارم، حتما ميآيم دنبالت!"
"هر دفعه كه از هم جدا شويم، دوباره همديگر را ميبينيم!"
"من هميشه مراقبتم و حواسم بهت هست!"
* او از افراد غريبه ميترسد!
با نزديك شدن يك فرد ناآشنا، فرزند شما كه تا آن موقع ميخنديد، ناگهان گريه سر ميدهد. اين ترس گواه بر اين است كه او از الان افراد غريبه و آشنا را از هم تشخيص ميدهد و بين آنها تفاوت قايل است.
چه كار بايد كرد؟
هرگز او را مجبور نكنيد به طرف غريبهها يا كسي كه از او ميترسد برود. با اين وجود براي آشنا كردن او با دیگران وقت بگذاريد.
از 1 تا 3 سالگي
از 1 تا 2 سالگي:
* ترسهاي غيرمعقول
ترس از ناپديد شدن مخصوص اين سن است. كودك كه فرق بين واقعيات و تخيلات را خيلي خوب تشخيص نميدهد ممكن است مثلا در وان حمام با نگاه كردن به گرداب كوچكي كه در سوراخ وان به وجود ميآيد بترسد كه او نيز همراه با آب به داخل چاه برود. در مورد جاروبرقي هم همين طور است: كودك ميترسد كه با لوله جاروبرقي به داخل آن كشيده شود و به كلي ناپديد گردد و هيچكس هم نتواند نجاتش بدهد!
چه كار بايد كرد؟
در مورد اين جور وسايل و سيستمها برايش توضيح بدهيد. به عنوان مثال در مورد جاروبرقي به او ياد بدهيد كه چطور ميتواند آن را روشن و خاموش كند، و به او نشان دهيد كه تمام چيزهايي كه با جاروبرقي گرفته ميشوند به داخل كيسهاش ميروند. بنابراين ناپديد شدني در كار نيست...
از 2 تا 3 سالگي:
* تاريكي، دشمن بزرگ!
ترس از تاريكي تقريبا در همه جاي دنيا براي بچهها وجود دارد. كودك قدرت تخيل خود را كه در اين سن خيلي هم قوي شده، در اختيار هيجانها و از جمله ترس قرار ميدهد. تخيلات او آنقدر واقعياند كه شبهنگام، وقتي چراغها خاموش ميشوند، و همه به اتاقهاي خود ميروند و سكوت همه جا را ميگيرد، ترس جدايي از پدر و مادر به سراغ او ميآيد.
چه كار بايد كرد؟
اصلا به ترس او نخنديد! شبها کمی در اتاقش را باز گذاشته و چراغ راهرو را روشن بگذاريد. در صورت نياز، يك چراغ خواب در جايي كه خيلي سايه ايجاد نكند قرار دهيد. اگر كودك بيدار شد اين طور او را آرام و مطمئن سازيد: "چيزي نشده و همه چيز خوب است، مامان و بابا در خانه هستند، عروسكت هم اينجا پيش توست. هيچ اتفاقي برايت نميافتد."
زمان همه چيز را حل ميكند. بهتدريج و با گذشت زمان كودك قادر خواهد بود ترسهايش را دور كند. در حدود 6 سالگي، ترس از تاريكي كمتر خواهد شد.
از 3 تا 6 سالگي
* ترسها در انواع مختلف
در اين سن هيولاها براي او ترسناك هستند. اين ترس خيلي شبيه ترس از تاريكي است زيرا شبها، همانطور كه جا افتاده، موقع آمدن هيولاهاست! و اين هيولاها همان بازتاب احساسات مربوط به روحيه سركشي و تهاجمي كودكان هستند كه نميتوانند به خوبي كنترلشان كنند.
چه كار بايد كرد؟
ميتوانيد از يك پودر مانند پودر لباسشويي به عنوان پودر ضدهيولا و يا يك عطر يا اسپري به عنوان گرگكُش استفاده كنيد. اين روش قابل اجرا بوده و بسيار موثر است. با اين حال، زيادهروي نكنيد! كودك بايد ياد بگيرد كه تمام اين ترسها و نگرانيها وقتي كه بزرگ بشود از بين خواهند رفت.
* او به شدت از مرگ پدر يا مادرش هراس دارد!
بچهها در اين سنين تولد، بيماري و همچنين مرگ را ميفهمند. و يواشيواش متوجه ميشوند كه مرگ ممكن است براي هر كسي در دنيا اتفاق بيفتد از جمله مامان، بابا، خودش و...
چه كار بايد كرد؟
روانشناسي به نام فرانسواز دولتو در مورد جواب دادن به اين پرسش كودكان "مامان تو كي ميميري؟" توصيه ميكند كه خيلي ساده و راحت جواب بدهيد: "هر وقت كه خدا بخواهد و زندگيام به پايان برسد."
* او از اينكه گم بشود ميترسد!
كودك در اين سن، بهتدريج متوجه آسيبپذيري و بهويژه ناتوانياش ميشود. او دايم بين نياز به حمايت، و ميل به كشف دنياي پيرامونش درگير است.
چه كار بايد كرد؟
به او ياد بدهيد كه اسم، فاميل و سن خود را واضح و درست بيان كند. به طور دقيق برايش توضيح بدهيد كه اگر گم شد چه كار بايد بكند، و قبل از هر چيز، نبايد از جايي كه هست دورتر و به جايي ديگر برود. همچنين به او بياموزيد كه به يك كارمند يا فروشنده در همان جا و يا مامور پليس مراجعه نمايد و هرگز از رهگذران كمك نخواهد. و در آخر تاكيد كنيد كه هيچ وقت هيچ وقت، شما بدون پيدا كردن او برنميگرديد.
از 6 تا 12 سالگي
* در اين سن توجه ديگران براي آنها مهم است!
كودك از اينكه كنار گذاشته شود واهمه دارد. در اين سن دوستان خيلي مهم هستند. نگراني كودك در مورد سازگاري و بودن با همگروهيهايش است. جدا ماندن و طرد شدن از گروه براي او رنج بزرگي محسوب ميشود.
چه كار بايد كرد؟
دوستان او را به منزل دعوت كنيد و اوضاع را زير نظر بگيريد. اگر احتياج شد براي آنكه فرزندتان تنها و جدا از دوستانش نماند مداخله كنيد. واكنشهاي او را زير نظر بگيريد، بهخصوص اگر كودك شما از زنگهاي تفريح و يا وقت ناهار در مدرسه بيزار است. اين احتمال نيز وجود دارد كه كودكتان از شما پنهان كند كه در مدرسه بچههاي بزرگتر به او زور ميگويند و يا اذيتش ميكنند.
* او از صحبت كردن در جمع وحشت دارد!
اين واهمه مربوط به ترس از قضاوت ديگران است كه با نخستين ارزيابيها در مدرسه به چشم ميخورد. همكاري با معلم او، براي كنترل اين شرايط و جلوگيري از طولاني و مقاوم شدن اين ترس ضروري است.
چه كار بايد كرد؟
هيچ فرصتي را براي آماده كردن او از دست ندهيد. از او بخواهيد آخرين فيلم يا كارتوني را كه ديده براي مادربزرگ، خاله، عمه و... تعريف كند. براي خريد نان او را بفرستيد و بخواهيد پول نان را كه قبلا به او دادهايد بپردازد. و در صورت امكان، او را در يك كلاس تئاتر ثبتنام كنيد.
پس از 12 سالگي
بدرود ترسهاي دوران كودكي!
بيشتر ترسهاي بزرگ دوران كودكي در اين سن كمتر شده و جاي خود را به دغدغههاي ديگري كه اغلب مربوط به شرايط ظاهري و فيزيكي هستند ميدهند:
"واي! من زشت، خيلي چاق، و يا زيادي لاغر هستم."
اين سن، دوران دگرگونيها و تحولات سخت و نگرانكننده براي نوجوانان است و همچنين زمان وداع با كودكي براي پيوستن تدريجي به دنياي نوجواني و ترسهاي مربوط به آن است!
آيا ترسهاي كودكان عادي است؟
چه اسمي ميتوان روي شبهاي آشفته بچهها گذاشت، و در برابر آن چه واكنشي بايد داشت؟
"باكوس" چنين توضيح ميدهد:
در دوران كودكي، بچهها دچار تغييرات بزرگي ميشوند كه ممكن است موجب كابوس ديدن آنها شود. اما اگر اين خواب ديدنها متفاوت و كم بودند جاي هيچ نگراني نيست، حتی اگر آشفته و مشوش باشند. ولي اگر كودك كابوسهاي متعدد و هميشه با يك موضوع ديد، اين امر نشانگر نوعي اختلال است.
چه كار بايد كرد؟
يك راه ساده اين است كه از او بخواهيد تا كابوسش را نقاشي كرده سپس آن را تعريف كند. حواستان باشد از او سوالي نپرسيد كه موجب نگراني و آشفتگي بيشترش شود.
اگر كابوسها ادامه پيدا كردند (همانطور كه به خاطر طولاني شدن سرفههاي شبانه به پزشك عمومي مراجعه ميكنيد) حتما بايد او را نزد يك روانپزشك ببريد. اغلب يك يا دو جلسه براي رفع و بهبود بخشيدن به اين شرايط كفايت ميكند. به عنوان مثال، پسربچهاي را در نظر بگيريد كه براي رضايتخاطر پدر و مادرش خود را مجبور ميكند كه هميشه با خواهر خود مهربان و سازگار باشد. او حسادت عادياي را كه در طبيعت هر كودكي وجود دارد سركوب ميكند، و اين حسادت و دعواهاي كودكانه سركوبشده، به صورت كابوس بروز ميكنند. اين كابوسها مهم و حاد نيستند ولي اگر سكوت او ادامه بيايد ممكن است پيچيده و مشكلآفرین شود.